سفارش تبلیغ
صبا ویژن

j-hoseini - دریچه ای متفاوت در دنیای وب
...
نوشته شده در تاریخ سه شنبه 90/12/16
آواز عاشقانه‌ی ما در گلو شکست
حق با سکوت بود، صدا در گلو شکست

دیگر دلم هوای سرودن نمی‌کند
تنها بهانه‌ی دل ما در گلو شکست

سربسته ماند بغض گره‌خورده در دلم
آن گریه‌های عقده‌گشا در گلو شکست

ای داد، کس به داغ دل باغ دل نداد
ای وای، های های عزا در گلو شکست

آن روزهای خوب که دیدیم، خواب بود
خوابم پرید و خاطره‌ها در گلو شکست

" بادا " مباد گشت و " مبادا " به باد رفت
" آیا " ز یاد رفت و " چرا " در گلو شکست

فرصت گذشت و حرف دلم ناتمام ماند
نفرین و آفرین و دعا در گلو شکست

تا آمدم که با تو خداحافظی کنم
بغضم امان نداد و خدا .... در گلو شکست

شعاع درد مرا ضرب در عذاب کنید
مگر مساحت رنج مرا حساب کنید

محیط تنگ دلم را شکسته رسم کنید
خطوط منحنی خنده را خراب کنید

طنین نام مرا موریانه خواهد خورد
مرا به نام دگر غیر از این خطاب کنید

دگر به منطق منسوخ مرگ می‌خندم
مگر به شیوه‌ی دیگر مرا مجاب کنید

در انجماد سکون، پیش از آنکه سنگ شوم
مرا به هرم نفس‌های عشق آب کنید

مگر سماجت پولادی سکوت مرا
درون کوره‌ی فریاد خود مذاب کنید

بلاغت غم من انتشار خواهد یافت
اگر که متن سکوت مرا کتاب کنید


ناگهان دیدم سرم آتش گرفت
سوختم، خاکسترم آتش گرفت

چشم واکردم، سکوتم آب شد
چشم بستم، بسترم آتش گرفت

در زدم، کس این قفس را وا نکرد
پر زدم، بال و پرم آتش گرفت

از سرم خواب زمستانی پرید
آب در چشم ترم آتش گرفت

حرفی از نام تو آمد بر زبان
دستهایم، دفترم آتش گرفت




نوشته شده در تاریخ سه شنبه 90/12/16
نرم نرمک می رسد اینک بهار/خوش به حال روزگار

 

بوی عیدی بوی توپ بوی کاغذرنگی


بوی تندماهی دودی وسط سفره ی نو


بوی یاس جانمازترمه ی مادربزرگ


بااینا زمستون وسر می کنم


بااینا خستگی مودرمی کنم


شادی شکستن قلک پول


وحشت کم شدن سکه ی عیدی از شمردن زیاد


بوی اسکناس تا نخورده ی لای کتاب


بااینا زمستون وسر می کنم


بااینا خستگی مودرمی کنم


فکرقاشق زدن دخترناز چشم سیاه


شوق یک خیز بلنداز روی بته های نور


برق کفش جفت شده تو گنجه ها


بااینا زمستون وسر می کنم


بااینا خستگی مودرمی کنم


عشق یک ستاره ساختن با دولک


ترس ناتموم گذاشتن جریمه های عیدمدرسه


بوی گل محمدی که خشک شده لای کتاب


بااینا زمستون وسر می کنم


بااینا خستگی مودرمی کنم


بوی باغچه بوی حوض عطرخوب نذری


شب جمعه پی فانوس توی کوچه گم شدن


توی جوی لاجوردی هوس یه آب تنی


بااینا زمستون وسر می کنم


بااینا خستگی مودرمی کنم

 



نوشته شده در تاریخ سه شنبه 90/12/16

یادمه بچه بودیم تو گذشته‌های دور


اون زمان که قلب ما پر بود از شادی و شور


روزی که تورو دیدم موهات رو بافته بودی


با گل سپید یاس گلوبند ساخته بودی

بعد از اون روز قشنگ از خدا راضی شدم


از دم صبح تا غروب با تو همبازی شدم


چه روزهای خوبی بود ولی افسوس زود گذشت


تا یه چشم به هم زدیم روز و هفته‌ها گذشت

یادمه روی درخت دو تا دل کنده بودیم


سال بعد از اون کوچه ما دیگه رفته بودیم


شاید اون دلها دیگه خشکیده رو ساقه‌ها


شاید هم بزرگ شده زیر بال شاخه‌ها

 



نوشته شده در تاریخ سه شنبه 90/12/16

 

رفتی تو و جای تو را از یاد تو آکنده ام

تصویر زیبای تو را بر سنگ و صخره کنده ام

 انگار که روح فرهاد

ز بیداد

سر داده ناله بر باد

شیرین من کجایی

از بیستون می آید صدایی

امان از این جدایی.... شیرین من کجایی

فرهادم و فریاد من تا آسمانها می رود

همراه یادت یاد من تا بی زمانها می رود

امان از این جدایی

شیرین من کجایی

ای هر ستون از بیستون با نقش تو آذین شده

ای کام بخت تیره گون با نام تو شیرین شده

با شوق دیدن تو سرتا به پا نگاهم

تا نقش خود ببینی در چشم بی گناهم

می گیرمت هر شب خبر .... شیرین من کجایی

می پرسمت از هر سحر.......شیرین من کجایی

گویی هنوز هم تیشه ام با صخره دارد گفتگو

تا که بگیرد  بیستون از خون سرخم آبرو

از بیستون می آید شبانه شبانه

عشقی که می  سراید با گریه این ترانه

هر سو نسیمی می وزد

ویران تر از ویران منم

هر سایه این جا می خزد

چون روح سرگردان منم

 امان از این جدایی

شیرین من کجایی



نوشته شده در تاریخ سه شنبه 90/12/16





نگاهت بهترین
ترجمه ی آخرین رمان ِ مارکز است


وقتی صدسال
تنهایی


در پاییز پدرسالار ِ خاطرات ِخلوت ِمن


 به مرگ می نشیند


آنزمان که عشق
سالهای وبا


در رگ های من
بالا می رفت؛


بالا می رفت
که زمین سقوط کرد و این آخرین بازمانده منم


که از پلکهای
تو آویزان مانده ام


چشم به هم
بزنی


چترنجات هم به
کار ِمن  نمی آید.


نگاهت


 پرفروش ترین رمان دنیا است...





نوشته شده در تاریخ سه شنبه 90/12/16

به تو که می اندیشم
آرامش دریای جنوب

در رگهای من به خواب می رود


نامت که از زبانم می
گذرد،

طنین ِ پرشکوهی، گوشنواز ،


کوه را به پژواکی
طولانی وا می دارد.


داستان ِ تو 

شروع
ِ رویاهای کودکانه ایست


که مادران ِ شب
بیداری،

در گوش ِ تک تک ستاره ها ، نجوا میکنند.


تو در کجای سرگردانی
ِ من، نگاهم می کنی


و من در کدام پرسه
هایم ،

از تو پرت افتاده ام،


که حالا بهت زده ،

نام ِ تو را و داستان ِ تو را 

گم کرده ام،


که هرچقدر فریاد می
زنم ، تنهایی ام عمیق تر می شود


و این چهار دیواری،
نفسم را تنگ در آغوش می کشد


و من برای به تو
نزدیکتر شدن،


هر روز انتهای جاده
را به نظاره می نشینم و


همشماره با نفسهای
شماره شماره ام


به سوی تو گام
بردارم.


اما تو کجایی؟


که قاطعانه حضورت
احساس می شود.



نوشته شده در تاریخ سه شنبه 90/12/16





حوصله داشته
باش؛


برای حرفهایی
که ندارم؛


برای روزهایی
که نباشم؛


من به همه ی
چشم ها مشکوکم.


برای وقتی که
بخار ِ پنجره ات را خط خطی می کنی


و کنارت نیستم
و پیدایم نمی کنی؛


من هم می روم
به گم ترین گوشه ی بی نشانی


کنار کسی که
چشمهایش مرا ببیند حتی وقتی که نباشم.


برای همه ی
این روزها


تقویم ِتازه
ای می خرم و


رد ّپا رد ّپا


از تو دور می شوم؛


حوصله هم اگر
داشته باشی


به کارت نمی
آید؛


این تنهایی
امان نمی دهد


مابین
صدمیلیون تنهایی تو ،


چرا که بموقع
چشمانت را


باز نکردی.



نوشته شده در تاریخ سه شنبه 90/12/16

تصویر مسجد جامع ساوه

آموزش نیروی انسانی



نوشته شده در تاریخ سه شنبه 90/12/2

نه این دل شکسته را شبی جواب می دهی

نه این کویر تشنه را امید آب می دهی

همیشه ی خدا منم، که انتظار میکشم

تو آب را به دیگران، ،مرا سراب می دهی

هزار شعر عاشقی سروده ام برای تو

تو با هزار خون دل، به من جواب می دهی

دلم به وسعت جنون، بهانه می کند تو را

تو در جنون عاشقی ،مرا عذاب می کنی



نوشته شده در تاریخ سه شنبه 90/9/29

چند ساعت بیشتر به آخر پاییز نمونده، جوجه هاتو شمردی!؟

----------------
توی سرمای این شب طولانی به فکر بی خانه مان هایی که چشم میزنند

زودتر صبح بشه هم هستی ؟

----------------
ادامه مطلب...

<   <<   26   27   28   29   30   >>   >
.: Designed By Night-Skin.com :.


بازدید امروز: 88
بازدید دیروز: 94
کل بازدیدها: 931703

[ طراحی : نایت اسکین ] [ Weblog Themes By : Night Skin ]