زمانی که شبها در حال به خواب رفتن هستیم و یا صبحها که از خواب بیدار میشویم، پشیمانیهای کوچکی از روز قبل داریم. تعللها، بد رفتاریها، عقب ماندگی از برنامهها و… این موضوعات را مرور میکنیم و با خود عهد میبندیم که از فردا همهچیز را تغییر خواهم داد. همیشه پیش خود میگویم که راه رستگاری چیست؟ آموزههایی که مرا هدایت کنند را از کجا بیابم؟
بعد از اینکه با مینیمالیسم آشنا شدم و قوانین نانوشتهی آن را بیشتر درک کردم، به این نتیجه رسیدم که تمامی این راهها به صورت تصمیمات لحظهای در مواقع خوابیدن و بیدار شدنم همیشه همراه من بودهاند. اما با گذشت زمانی کوتاه، حتی چند دقیقه بعد از بیرون آمدن از رختخواب همه چیز به سرعت محو میشود و عادات قدیمی جای خود را به تصمیمات انقلابی من میدهند.
در چند سال اخیر به اندازهی زمانی که تصمیم گیریهایم مهم و تعیینکننده شدهاند، همیشه پیش خود گفتهام که فردا این کارها را میکنم! بدون هیچ شک، سختی و پیچیدگی. اما با شروع روز، روز از نو روزی از نو. چرا که بیشتر از اینکه به فکر حذف چیزهایی که دوست ندارم، باشم، به فکر اضافه کردن چیزی اضافه هستم که قطعاً با دیگر بخشهای زندگیام تداخل دارد.
آیا تا به حال شده که صبح از خواب بیدار شده و بگویید!
این یک تکنیک ساده است که به شما یادآوری کند که در ابتدا چه چیزهایی را باید حذف کنید. به جای اینکه چیزهایی که میخواهید را مرور کنید، در ذهنتان تصور کنید که اگر روزتان را با روشی که نمیخواهید، با همان عادات قدیمی ادامه دهید، چهقدر دردناک و نا امید کننده خواهد بود.
آیا تا به حال شده که صبح از خواب بیدار شده و بگویید: چه روز خوبی، امروز باید به فیسبوک بروم و با معیارهای مصنوعی خوشحالی دوستان مجازی، شروع به تخریب اعتماد به نفس خود کنم؟
آیا تا به حال شده که صبح از خواب بیدار شده و بگویید: چه روز زیبایی، ماهواره را روشن کنم تا از سریالهای بیارزش الگوبرداری کرده و زندگی شخصی و روابطم را نابود کنم.
آیا تا به حال شده که صبح از خواب بیدار شده و بگویید: چه روز خوبی، تمام روز را به خریدن چیزهایی که نیاز ندارم صرف میکنم تا تمامی زمانی که میتوانم برای خوانواده و زندگیام صرف کنم را نابود کنم؟
آیا تا به حال شده که صبح از خواب بیدار شده و بگویید: به به! امروز به هر مسئولیتی که به من پیشنهاد شد، بدون تفکر بله میگویم تا زندگی پر از استرس داشته باشم.
آیا تا به حال شده که صبح از خواب بیدار شده و بگویید: چه صبح دلانگیزی، میخواهم با تمامی وجود به دوستان و خوانوادهی عزیزم پرخاش کنم تا کمی شرایط را سختتر کنم.
آیا تا به حال شده که صبح از خواب بیدار شده و بگویید: چه بوی خوبی، امروز به جای ورزش و تغذیهی سالم، به سلامت خودم رسیدگی نمیکنم و از غذاهای مضر بیشترین لذت را خواهم برد.
آیا تا به حال شده که صبح از خواب بیدار شده و بگویید: چه روز عالیای بشه امروز! امروز مهمانی برگزار خواهم کرد و تمام دوستانی که نه تنها ارزشی به زندگی من اضافه نمیکنند، بلکه همیشه من را زیر فشار قضاوت قرار میدهند را دعوت خواهم کرد و وقت خودم را برایشان میگذارم.
آیا تا به حال شده که صبح از خواب بیدار شده و بگویید: امروز بهترین روز زندگی من است! چرا که هیچ قدمی به سوی اهدافم برنخواهم داشت.
و هزاران «بهترین روز زندگی» دیگر شما.
هر کدام از این روزها میتوانستند بهترین روز زندگی شما باشند. نه روزی که پر از خاطرات خوب باشد و با عکسها و سلفیهای زیبا از آن یاد شود؛ روزی که شاید میتوانست اولین قدم برای تغییری که میخواستید باشد. روزی که احتمالاً از یادتان میرفت، اما تغییری که میخواستید برایتان شروع میشد.
پس اول تعیین کنید که چه چیزی را نمیخواهید. یادتان باشد که حتی در خانه تکانی هم اول باید اضافات را دور بریزید تا جا برای چیزهای جدید باز شود.