علاقه به حفظ زندگی و آنچه مالک آن هستیم رفتاری کاملا طبیعی در همه موجودات از جمله انسان است.ما انسان ها می خواهیم چیزهایی که داریم و به دست آورده ایم به خصوص چیز های ارزشمند زندگیمان را برای خود حفظ کنیم و در مقابل خطرات احتمالی واکنش نشان می دهیم. شما دارایی با ارزشی دارید که آن هم شوهرتان است بنابراین به صورت فطری و طبیعی می خواهید او را حفظ کنید.
تا اینجا این ویژگی تقریبا در همه انسان ها دیده می شود اما یادمان باشد بسیاری از رفتارهای طبیعی اگر کنترل نشوند به مشکل و دردسر تبدیل می شوند. درست مثل آب که مایه حیات ما انسان هاست اما اگر کنترل نشود و بیش از حد جمع شود سیل می شود و ما در آن آبی که قرار بود مایه حیاتمان باشد غرق می شویم؛ بنابراین کنترل نکردن رفتارهای طبیعی نیز می تواند آسیب زا باشد. این که یک خانم نسبت به شوهرش حساس باشد و خطرات احتمالی را جدی بگیرد و نگذارد شوهرش از دست برود رفتاری طبیعی است اما یادمان باشد وقتی ما بیش از حد به یک نفر بد بین باشیم و تلاش کنیم او را محدود کنیم باعث می شویم زندگی برای او تلخ شود.
حتی در بعضی موارد عکس العمل های شدیدی را ممکن است به دنبال داشته باشد؛ مثلا مرد وقتی احساس کند از طرف خانمش تحت کنترل و مراقبت است ممکن است واکنش نشان دهد و دست به رفتارهای نادرست و لجبازی بزند.
مناسب است به عاقبت کار خودتان بیندیشید که این رفتار شما دو ضرر جدی به همراه دارد :
1- زندگی به عزیزترین آدم زندگی یعنی شوهرتان تلخ می شود
2- ممکن است همین مراقبت افراطی عامل اصلی از دست دادن شوهرتان شود. در روایات آمده است که سوء ظن زیاد باعث انحراف و اشتباه می شود.
شناسایی ریشه ها، اولین گام برای رفع بدبینی
پیدا کردن ریشه این بدبینی مهم ترین کاری است که شما باید انجام دهید. احتمالات مختلفی برای ریشه چنین بدبینی هایی وجود دارد. اولین ریشه باقی ماندن افراد در کودکی شان است. ما انسان ها در زمان کودکی حسادت ها و خودخواهی های بچگانه داریم. بعضی از آدم ها رشد می کنند و سنشان بالا می رود اما روان شان بعضی از رفتارهای کودکانه را در خود نگه می دارد؛ به اصطلاح روان شناسی یک تثبیت اتفاق می افتد و صفتی که مربوط به یک دوره است در دوره های بعدی هم به وضوح قابل مشاهده است. اگر فردی در بچگی خودش باقی بماند و تثبیت بشود رفتارهایش در بزرگسالی نشانه هایی از رفتار بچه ها را دارد مثل همین حسادت ها و خودخواهی های بچگانه. در این طور موارد افراد چه زن چه مرد حتی نسبت به رفتار همسرشان با والدین؛ خواهر و برادرهایش نیز حساس می شوند تا جایی که دلشان می خواهد همسرشان با والدین و خواهر و برادرهایش نیز رفت و آمد و رفتارهای محبت آمیز نداشته باشد.
گاهی ریشه بدبینی های افراطی خاطرات بد گذشته است. اگر فردی در گذشته چیزی را از دست داده یا شکستی را متحمل شده باشد حساسیتش بالا می رود و نسبت به از دست دادن عزیزان دیگر نیز حساس و رفتارش تلخ و سخت گیرانه می شود. در بعضی موارد عامل اصلی برمی گردد به اتفاقاتی که برای اطرافیان افتاده است، یعنی ممکن است خود فرد خاطرات مستقیمی نداشته باشد اما اطرافیانش خاطرات بد زیادی داشته باشند و او بین آشنایان و حتی غریبه ها شنیده باشد بعضی افراد به خاطر این که مراقب نبوده اند عزیز و همسرشان را از دست داده اند به این معنی که دیگران دل و فکر او را تسخیر کرده اند و زندگیشان تحت تأثیر قرار گرفته است.
چگونه ریشه و علت ها را از بین ببریم
در گام دوم باید ریشه ها از بین برود. مثلا اگر فرد رفتارهایش بچگانه است نیاز دارد با کمک یک مشاور خودش را بازسازی کند و نسبت به رفتارهایش هوشیار بشود و بتواند رفتارهای کودک مآبانه خودش را به رفتارهای بالغانه و بزرگسالانه تبدیل کند.
اگر خاطرات بد باعث بدبینی شده است باید مقایسه کنید که آیا احتمال چنین پیشامدی برای زندگی شما نیز وجود دارد؟ یا آن افراد با همسر شما چقدر تشابه دارند؟ اگر همسر شما فردی است که حدود را رعایت می کند و با شما مشکل خاصی ندارد و شما نیز وظایف خود نسبت به همسرتان را به خوبی انجام می دهید، احتمال این که همسرتان از دست تان برود خیلی کم است و فضا با فضای آدم هایی که در اطراف شما از دست رفته اند متفاوت است.
توصیه ای به کسانی که همسران حساس دارند
در پایان به افرادی که همسرانی حساس دارند توصیه می کنم که توجه داشته باشند بعضی افراد ذهنشان آماده نشخوار است. نشخوار ذهنی یعنی فرد یک فکر را که معمولا آزار دهنده است مرتب بررسی و وارسی و تلاش می کند آن را از ذهنش پاک کند اما آن فکر دوباره برمی گردد و گاهی هم با قدرت بیشتر. اگر کسی می بیند همسرش دچار این حالت است ضمن این که باید او را راهنمایی کند تا از یک مشاور و درمانگر برای رفع این مشکل استفاده کند باید مراقب باشد که بهانه به دست همسرش ندهد. متاسفانه در بعضی موارد دیده می شود وقتی همسر فرد حساس است آن فرد به جای رعایت حال همسر از این موضوع به عنوان یک ابزار شوخی و سربه سر گذاشتن استفاده می کند که مشکل طرف مقابل را افزایش می دهد.