{{آخرین جرعه}}
...من،مناجات درختان راهنگام سحر،رقص عطر گل یخ را با باد
نفس پاک شقایق رادرسینه ی کوه،صحبت چلچله را با صبح
نبض پاینده هستی را در گندم زار،گردش رنگ و طراوت را در گونه گل
همه را می شنوم، می بینم،من به این جمله نمی اندیشم!
به تو می اندیشم.
ای سراپا همه خوبی،تک و تنها به تو می اندیشم .
همه وقت ،همه جا، من به هرحال که باشم به تو می اندیشم.
توبدان این را،تنهاتوبدان.
((آخرین جرعه این جام تهی رابنوشم))