پروفسور حمید مولانا
در جهان از هر شش نفر یک نفر هر شب گرسنه به خواب می رود. تعداد کسانی که هر روز کمتر از 1900کالری غذا می خورند از یک میلیارد نفر فراتر رفته است. اکثر جمعیت گرسنگان و فقیر دنیا در مراکز کشاورزی زندگی می کنند و 60درصد آنها را زنان و دختران جوان تشکیل می دهند. اغلب این فقر و محرومیت در مراکز روستائی قاره های آفریقا و آسیا مشاهده می شود ولی شهرهای صنعتی و پرجمعیت دنیا نیز از این محرومیت بی نصیب نیستند. در یک سالی که از اعلام رسمی بحران مالی و رکود اقتصادی دنیا می گذرد، مطابق اطلاعات و آمار جدیدی که اخیراً منتشر شده است، برعده گرسنگان و محرومان که در رتبه «زیر فقر» در کشورهای آمریکا و اروپا زندگی می کنند افزوده شده است. به عبارت دیگر، بحران و ورشکستگی های اقتصادی که از پائیز سال گذشته از آمریکا شروع شده و به اروپا و نقاط دیگر دنیای سرمایه داری سرایت کرده است، بسیاری از طبقه متوسط این دو قاره را هم دچار فقر و محرومیت کرده است.
در هفته ای که سران دولت های نزدیک به 200کشور در مجمع عمومی سازمان ملل متحد دور هم جمع می شوند، «پیشرفت» یا «فاجعه» اقتصادی یکی از مطالب داغ و مورد بحث آنها و مجامع بین المللی خواهد بود. یکی از پرسش های شگفت انگیز، حیاتی، و شرم آور جامعه امروز جهانی که این همه به پیشرفت های اقتصادی و تکنولوژی خود مباهات می کند، این است که چرا گرسنگی و فقر هنوز ریشه کن نشده است؟ منطق حکم می کند که اگر گرسنگی هنوز در دنیا وجود دارد باید سعی کرد تولید گندم، ذرت و مواد غذائی را بالا برد. ولی کسانی که به معجزه تکنولوژی تکیه دارند به عوامل اجتماعی و سیاسی این موضوع توجهی ندارند.
در دهه 1960میلادی (1340هجری شمسی) مفهوم «انقلاب سبز» از طرف آمریکائی ها و بویژه فردی به نام «ویلیام گاد» که سرپرستی «آژانس توسعه بین المللی ایالات متحده» یا کمک های خارجی آن کشور را به عهده داشت اختراع شد. هدف انقلاب سبز این بود که با توسعه ماشین آلات جدید کشاورزی و شیوه های نو در کشورهائی مانند هند و پاکستان که جمعیت فوق العاده ای داشتند کاشت گندم و موادغذایی افزایش یابد. انقلاب سبز آن روز آمریکایی ها برای از بین بردن گرسنگی در هند، مثل انقلاب سبز امروزی در ایران انگیزه سیاسی، مالی، و ایدئولوژیک داشت. آمریکا و غرب می خواست کشورهایی مانند هند الگوهای صنعتی، اقتصادی و مالی سرمایه داری مدرن را که بر جهان تسلط داشت انتخاب کرده و دنبال کنند.
به خاطر دارم «ویلیام گاد» رئیس آژانس آمریکایی در آن موقع که جنگ سرد هم بین آمریکا و شوروی ادامه داشت، اعلام کرد که «توسعه کشاورزی جدید یک انقلاب است. این انقلاب نه انقلاب خشونت آمیز قرمز شوروی ها است و نه انقلاب سفید شاه ایران؛ بلکه ما نام آن را انقلاب سبز می گذاریم.»
نتیجه انقلاب سبز در کشاورزی و از بین بردن گرسنگی این بود که تولید ذرت در هند افزایش یافت، تراکتورها و ماشین آلات کارخانجات آمریکا بازار پیدا کرد، جمعیت هند از چین هم جلو افتاد، ولی گرسنگی نه در هند و نه در سایر کشورها از بین نرفت. با افزایش مواد کشاورزی و به کار بردن شیوه های جدید، میلیون ها هندی از مزارع رانده شده و به شهرها هجوم آوردند. انقلاب سبز میزان تولید گندم و ذرت را بالا برده بود ولی بنیاد اجتماعی روستایی و علاقه افراد به زمین و خانواده و زندگی هندی ها را به هم زده بود. امروز هند وارد عصر اطلاعات و دیجیتال جهانی شده، الگوهای اصلی از غرب وارد می شود ولی به تصدیق همه این اصلاحات و انقلاب سبز مشکلات بیشتری را فراهم آورده است.
اخیرا باراک اوباما رئیس جمهور آمریکا در یک مصاحبه با یکی از خبرگزاری های آفریقا اظهار داشته است که «ما انقلاب سبز را در دهه 1960 در هند معرفی و توسعه دادیم ولی در 2009 این کار را در قاره آفریقا نکرده ایم»، و اضافه کرد که باید گرسنگی و محرومیت از قاره آفریقا رفع شود. حقیقت این است که افزایش تولید جهانی گندم و ذرت و مواد اولیه غذایی که در دهه های 1970 تا امروز صورت گرفته بیشتر در چین بوده است تا کشورهای دیگر. در چند دهه اخیر در حالی که تعداد گرسنگان در چین 150 میلیون نفر کاهش یافته است، در قاره آفریقا و آمریکای لاتین گرسنگی 11 تا 22 درصد افزایش پیدا کرده است.
نقشه جدید آمریکا برای کاهش گرسنگی در آفریقا چیست؟ درحالی که انقلاب سبز آمریکا در امور کشاورزی در دهه 1960 در هند توسط «بنیاد راکفلر» (آمریکایی) حمایت شد، اکنون همان نقشه را آمریکایی ها توسط «بنیاد بیل و مدلین گیتس» برای قاره آفریقا طراحی کرده اند. بیل گیتس و همسر او که مالک شرکت عظیم رایانه ای «مایکروسافت» و یکی از سرمایه داران بزرگ دنیا است، می خواهد با سرمایه 30 میلیارد دلاری بنیاد خود از طریق تکنولوژی به مبارزه گرسنگی برود و به همین منظور «گروه ائتلافی انقلاب سبز» را به وجود آورده است. پول راکفلر از نفت و پول گیتس از کامپیوتر و نرم افزارهای رایانه ای حاصل شده است. آیا الگو و مدیریت انقلاب صنعتی دهه 1960 و الگوی و مدیریت انقلاب دیجیتال دهه اول قرن بیست و یکم عوامل مردمی و انسانی را درنظر دارند؟ آیا وضع فقر و گرسنگی در عهد انقلاب اطلاعاتی بهتر از زمان و عهد انقلاب صنعتی خواهد بود؟ برای رفع گرسنگی و محرومیت باید ریشه های بی عدالتی، طمع، و مصرف گرایی زاید را از بین برد.امروز در خود غرب در آمریکا و اروپا مردم از موادغذایی مصنوعی و غیرطبیعی ناراضی و به دنبال محصولات و فروشگاه های مواد غذایی «ارگانیک» هستند. میلیون ها نفر در آمریکا و اروپا از دموکراسی و «حاکمیت غذایی» سخن می گویند. ایران می تواند، با توجه به اشتباهات سایرین، و در راستای یک الگوی سالم و مطلوب غذایی وکشاورزی، در امر مبارزه با فقر و گرسنگی پیشقدم باشد.
منبع: رجا نیوز